قبل از پرداختن به طراحی استراتژی برند اجازه دهید مفهوم استراتژی را مورد بررسی قرار دهیم، استراتژی را میتوان طرح، الگو، برنامه، مسیر و یا هر چیزی دانست که به شفافیت مسیر فعالیتهای آینده کمک میکند. همانطور که جک ولش هم معتقد است: “استراتژی یعنی اینکه من تصمیمهای دقیق و شفاف در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیرم.”
برندینگ از جملهی فعالیتهایی است که نباید طراحی استراتژی برای آن را نادیده گرفت، زیرا با یک اشتباه کوچک، تمامی تلاشهای چند سالهتان از بین خواهد رفت. از همین رو، در ادامه چند سوال مطرح شده که قبل از طراحی استراتژی برند خود باید به آنها پاسخ دهید، همچنین شما باید زمانهایی را برای توسعهی استراتژی برند و پاسخگویی مجدد به این سوالات اختصاص دهید.
ما کیستیم؟
این سوال تقریبا شبیه سوالی است که همهی ما در نوجوانی با آن درگیر میشویم و سعی میکنیم هویت خود را بشناسیم. سازمان شما نیز دقیقا مثل خودتان است، قبل از هر چیزی باید آنچه را که سازمانتان میخواهد به آن دست یابد بیابید. هدف سازمان شما چیست؟ چرا در صدد دستیابی به این هدف هستید؟ ارزشهایی که برای سازمان شما مهم هستند کدامها هستند.
در کتابها و کلاسهای دانشگاهی ما هر کدام از این سوالها را با عناوینی همچون ماموریت، چشمانداز، ارزشهای سازمانی میشناسیم، اما اگر ساده به موضوع نگاه کنیم، همهی آن موارد پیچیده با پاسخدهی عمیق به این سوال برطرف خواهند شد.
نکتهی مهم: به هیچ عنوان عجله نکنید، همه چیز را بررسی کنید و بیشترین زمان ممکن را برای پاسخدهی به آن انتخاب کنید.
چه چیزی ما را منحصربهفرد میسازد؟
اگر قصد راهاندازی یک کسبوکار جدید را دارید و یا در میانهی راه هستید و میخواهید کسبوکارتان را توسعه بخشید، میبایست فرق خود با دیگر رقبایتان را بدانید. چه مزیتی برای مشتری ارائه میکنید که رقیبتان از ارائهی آن معذور ست؟ چرا مشتری باید شما را به دیگر رقبایتان ترجیح دهد.
پاسخدهی به این سوالات مستلزم شناخت دقیق رقبا است. پاسخ به این سوال نباید به لیستی از خدمات منجر شود، بلکه شما باید به مواردی همچون نحوهی ارتباط با مشتری در شبکههای اجتماعی، تاکتیکهای بازاریابی، خدمات بعد از فروش و هر چیز دیگری که کسبوکار شما مربوط است فکر کنید.
چرا ما اینجا هستیم؟
شاید بتوان گفت این مهمترین سوالی است که در طراحی استراتژی برند باید به آن پاسخ دهید، پاسخهای هر برند به این سوال است که تفاوت آنها با دیگران را امکانپذیر میسازد. به این سوال فکر کنید چرا برند شما وجود دارد؟ چه ارزشی به دنیای اطرافتان اضافه میکنید؟
سیمون سینک(استاد برتر دانشگاه کلمبیا) در یکی از مشهورترین سخنرانیهای تد خود در مورد این موضوع سخن گفته است، براساس نظریهی او همه سازمانها میدانند که چه میکنند، برخی از این سازمانها همچنین میدانند چگونه این کارها را انجام دهند، اما تعداد بسیار محدودی از سازمانها هستند که واقعا میدانند چرا این کارها را انجام میدهند، هدف و باورشان چیست؟ او میگوید دلیل موفقیت رهبران الهامبخش این است که آنها در ارتباطاتشان از سمت مبهمترین مسائل به سمت بدیهیات حرکت میکنند. آنها در ابتدا دلیل وجودی خود را بیان میکنند سپس به سمت بیرونی این دایره حرکت میکنند. این ویدیوی اثربخش را میتوانید از این لینک تد مشاهده کنید.
او میگوید:
مردم کار شما را نمیخرند، آنها چرایی کار شما را میخرند.
مخاطبان ما چه کسانی هستند؟
اهمیت و پاسخ این سوال در طراحی استراتژی برند کاملا بدیهی است، هیچ کسبوکاری بدون مشتری یک روز هم دوام نمیآورد، مشتری مهمترین دارایی شما است و باید همهی تلاشهای خود را بر نیاز و خواستهی آنها متمرکز کنید. شناسایی مخاطبان کار بسیار سختی است و به تحقیقات بازار، شناسایی دقیق ویژگیهای مخاطبان، خواستههای آنها نیاز دارد که برای هر کدام از این موارد باید از متخصصان هر حوزه کمک بگیرید. اما مطمئن باشید هر تلاشی در این مرحله از کسبوکار به ساخت آیندهی موفق برای شما کمک خواهد کرد.
ما چه کاری انجام خواهیم داد؟
بعد از اینکه اهداف کسبوکار خود را مشخص کردید، نوبت به این میرسد که فعالیتهای روزمرهی خود را در راستای آن اهداف نگه دارید. بعد از تعیین شفاف اهداف، دیگر تعیین وظایف و فعالیتها کار زیاد سختی نخواهد بود. تنها نکتهای که باید در نظر داشته باشید اینست که قبل از انجام هر کاری این سوال را از خود بپرسید که این فعالیت چه کمکی به هدف نهایی من خواهد کرد.
طراحی هویت بصری برند یکی از مهمترین کارهایی است که باید در این مرحله شکل داده شود. شما باید در تمام فعالیتهای بازاریابی، فروش و … با ظاهری یکسان نمایان شوید.
چه چیزهایی برای ما اولویت دارند؟
این بخش جذابترین بخش طراحی استراتژی برند برای کسبوکار شما است، بخشی است که تمام کارهایی که در بالا به آن رسیدهاید را باید اجرایی کنید. در این بخش میتوانید به سوالاتی همانند سوالات زیر فکر کنید:
- لیستی از فرصتهای داوطلبانه که سازمان ما تمایل دارد، در آنها نقش داشته باشد
- لیستی از شغلهایی که باید در سازمان داشته باشیم و یا شغلهایی که باید اضافه یا کم کنیم
- اضافه کردن استراتژی بازاریابی دیجیتال
- طراحی تقویم فعالیتهای بازاریابی آفلاین و …
و اما مهمتر از همه، داستان ما چیست؟
داستانها هستهی اصلی شناخت برندها هستند. بیایید کمی سادهتر موضوع را بررسی کنیم، وقتی برای اولین بار کسی را میبینید از او چه سوالاتی میپرسید؟ عموما میپرسیم اهل کجاست؟ مشغول چه کاری است؟ چه علایقی دارد؟ چه اهدافی دارد؟ و اکنون چه کارهایی انجام میدهد؟ و به این ترتیب داستان آن فرد را به خاطر میسپاریم. به ندرت اتفاق میافتد که داستان آن فرد را فراموش کنیم. در مورد برندها هم همینگونه است.
مردم همواره به داستان پشت محصولات و خدمات خلاقانه علاقهمندند، به آنها در مورد تاریخچهتان بگویید، آیا شرکت شما متعلق به فرد دیگری بودهاست؟ چگونه به وجود آمدهاست؟ آیا یک رویداد تاریخی و خلاقانه پشت آن نهفته است؟ آیا از فرد دیگری الهام گرفتهاید؟ برای این کار باید دربارهی آن صحبت کنید و علت را بیان کنید.
سپاسگزاریم از وقتی که برای خواندن این مطلب صرف کردید.