شاید کمتر با واژه داده کاوی (Data Analytics ) برخورده باشید و در کمتر کتابی به زبان فارسی به نقش و اهمیت آن در موفقیت کسب و کار اشاره شده باشد. امروزه داده کاوی دیگر به یک مسئله عادی برای شرکت ها تبدیل شده و اینترنت، شبکه های اجتماعی و مصرف ۳۴ هزار گیگابایت اینترنت در یک ثانیه در سراسر جهان، مقوله ای به نام Big Data Analytics (کاوش ابر داده ها) را مطرح نموده است.
نقش و جایگاه داده کاوی و کاوش ابرداده ها در موفقیت کسب و کار چیست؟
وقتی اولین کامپیوترها برای انجام فعالیتها و معادلات آماری در دسترس قرار گرفت، اقتصاددانان بهتدریج از یک نظام صرفا تئوریک به سوی نظامی تجربیتر تغییر رویه دادند. با رشد کامپیوتر و دسترسپذیری داده، هر کس که یک لپتاپ قابل قبول داشته باشد و از اتصال به اینترنت برخوردار باشد، میتواند صدها منابع داده را جستوجو و مدلهای آماری را اجرا کند.
چنین فرآیندی چطور میتواند برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام شود تا پیشرفت اقتصادی و رشد جامع حاصل شود، اطلاعرسانی کند؟ با توجه به پیچیدگی دنیا و دسترسپذیری فزاینده دادهها، تحقیقات کاملا تئوریک، بسیار نادر یا حتی غیرممکن است. ما باید انتخاب کنیم که به دنبال چه چیزی هستیم و کجا باید چیزی را بجوییم. این انتخابها بر اساس اتفاقات و انتخابهای گذشته شکل میگیرند؛ یعنی سیستمهای ایدهای که هدف آنها توضیح در مورد دنیای پیچیده و آزمایش فرضیات با اثرات متقابل مداوم بین تحقیقات تئوریک و تجربی است.
آیا میتوان از روش علمی تحقیق بر اساس مشاهده، تئوری، آزمایش فرضیه و اثبات آن فراتر رفت و به روش یادگیری با تکیه بیشتر بر داده و عاری از تئوری رسید؟ برخی کارشناسان میگویند این امر ممکن است و باید اتفاق بیفتد. قابلیتهای یادگیری ماشینی، دادههای بزرگ و هوش مصنوعی به ما امکان میدهند که به صورت تصادفی روابطی را کشف کنیم که پیش از آن هیچگاه فکرش را نمیکردیم. با این حال، اگر روابط علّی مرتبط به خوبی تحلیل نشود و روابط اقتصادی آنها به خوبی شناخته نشود، این مسیر خطرناک خواهد بود.
پیشرفت کردن در مساله اساسی چگونگی توسعه وضعیت دنیا و رقابتپذیرتر کردن کشورها و رشد پایدار و جامع، مطمئنا نیازمند بهترینها از سوی دنیای تئوریک و دنیای تجربی است. با اینکه هیچ تئوری جامعی برای توسعه وجود ندارد، تاکنون تئوریهای زیادی پیشنهاد شدهاند و تکههای پازل زیادی بر اساس سالها تحقیق اقتصادی وجود دارند که آغازگر آنها آدام اسمیت در قرن ۱۸ بوده است. این تکهها و قطعات به ما کمک میکنند فاکتورهایی را که باعث رشد کشورها، حذف فقر و توسعه شرایط زندگی میشوند، شناسایی کنیم.
در این فضا، ابزارهای الگوبرداری به تحقق اهداف زیادی کمک میکنند. به عنوان مثال، شاخص توسعه انسانی در تحول مباحث توسعهای و اقدامات وابسته به آن، از رویکرد درآمد-محوری به سوی فرد-محوری بسیار موفق بوده است. این شاخص از تابع مطلوبیت گرفته شده که رویکردی کاملا تئوریک است.
هدف ابزارهای دیگر این است که محرک تغییر و نقطه شروع مبحثی باشند در مورد اینکه چه کارهایی برای پیشرفت یک مساله خاص باید انجام شود. گزارش «رقابتپذیری جهانی» و «گزارش رشد فراگیر» مجمع جهانی اقتصاد، آنچه را که در مورد فرآیند توسعه اقتصادی میدانیم ترسیم کرده تا ویژگیهایی را که داستانهای موفقیت را شکل میدهند، ارائه کند و بنابراین فرآیند تحقیق و بررسی، تقلید و ترکیببندی برنامههای بلندمدت تسریع میشود. این دو گزارش بهطور کامل به پیچیدگی توسعه اذعان میکنند و در ضمن درک خوبی از محرکهای فرآیندهای توسعه موفق ارائه میدهند.
در نتیجه این شاخصها ابزارهای تشخیصی هستند. این شاخصها نمیگویند چه کاری باید انجام شود، بلکه میگویند تحقیقات و بررسیهای بیشتر در چه نقاطی مجاز هستند. این شاخصها به رسانهها و جوامع مدنی کمک میکنند دولتها را در برابر رشد بلندمدت مسوول نگه دارند و به دولتها کمک میکنند نقاط ضعف و قوت خود را بشناسند. همچنین میتوانند ابزارهایی برای پیگیری رشد در طول زمان باشند.
ادعا نمیشود که این شاخصها توصیههای تجویزی هستند، بلکه قرار است با فراهم کردن امکان مقایسه کشورها با یکدیگر در طول زمان، هدف تسهیل یادگیری تکاملی را محقق کنند. هیچ اقدامی صرفا بر اساس رتبهبندیهای صورت گرفته انجام نمیشود، بلکه تحلیلهای تکمیلی هم لازم است. ماهیت رتبهبندیها به گونهای است که از نظر جذب تفاوتها بین کشورهای مختلف محدود هستند، اما این به آن معنا نیست که این تفاوتها وجود ندارد، بلکه تنها این دیدگاه را میرساند که سادهسازی و ساختاربندی داده برای درک آسانتر مفاهیم ارزشمند است.
اگر ابزارهای ذکر شده به خوبی طراحی و تفسیر شوند، میتوانند عمیقا در تسریع فعالیتها و ایجاد تغییر موفق باشند. این ابزارها با ایجاد امکان همکاری بین دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی و نیز کمک به ایجاد دستورالعملهای سیاسی حول اهداف بلندمدت به جای اهداف کوتاهمدت، اثر مثبتی بر تعدادی از کشورها داشتهاند.
بهطور خاص، گزارشهای مذکور با ارائه اطلاعات جهانی مفید و جلب توجه عمومی، هر سال تاثیر مثبتی بهویژه بر کشورهای در حال توسعه دارند. منابع جدید داده و روشهای یادگیری با استفاده از این دادهها، بهطور حتم میتواند موجب غنیسازی این فعالیتها شود. البته این منابع روشهای جایگزین نیستند، بلکه تکمیلی هستند. ما مطمئنا به لنز تئوری و ترکیب مداوم دانش جدید نیاز داریم تا شاخصها و الگوبرداری را به امری رایج و مفید تبدیل کنیم.