وبلاگ
اخبار و مقالات
Previous slide
Next slide

هفت نگرشی که رهبران را از مدیران متمایز می‌کند

اگر عمده‌فروش محصولات الکترونیکی هستید و یا مسئول تیم طراحی فضای سبز و یا هر مسئولیت اجرایی دیگری را بر عهده دارید از شما انتظار می‌رود که کار خود را به خوبی انجام دهید، ریسک‌ها را کاهش دهید، سودآوری را به حداکثر میزان خود برسانید و به عنوان یک مدیر حرفه‌ای، با مدیریت و رهبری مناسب، کسب‌وکار خود را رونق بخشید.

زمانی‌که کارهای ذکر شده را به خوبی انجام دهید، شما یک مدیر موفق یا رهبر خوانده می‌شوید. با این‌حال، بسیاری از مدیران نمی‌توانند چنین کارهایی را به خوبی انجام دهند زیرا آن‌ها از ویژگی‌های رهبری برخوردار نیستند. مدیریت و رهبری لزوما یکی نیستند و تفاوت‎‌های کلیدی بین آن‌ها وجود دارد که در ادامه ما به تعدادی از ویژگی‌های نگرشی که بین رهبران و مدیران متفاوت است می‌پردازیم.

با این‌که بسیاری از نظریه‌پردازان معتقدند ویژگی‌های رهبری ذاتی است و نمی‌توان آن‌ها را تقویت کرد، اما فکر نمی‌کنم کسی تمرین برای توسعه‌ی این ویژگی‌ها را سرزنش کند.

مدیران واکنش نشان می‌دهند، رهبران پیش‌بینی می‌کنند

اگر شما یک مدیر باشید، مطمئنا دستورالعمل‌ها و برنامه‌ریزی‌های خاصی برای خودتان مدنظر دارید؛ اگر چیزی مطابق با برنامه‌ریزی‌ پیش نرفت، بسته به این‌که شرایط بهتر شده باشد و یا بدتر؛ در قبال آن عکس‌العملی از خود نشان خواهید داد. اما رهبران فراتر از برنامه‌ریزی عمل می‌کنند، آن‌ها تغییرات را پیش‌بینی می‌کنند و قبل از این‌که اتفاقی بدی بیفتد از آن‌ جلوگیری می‌کنند.

رهبران موفق معمولا اعتماد به نفس بالایی دارند و تیم‌های آن‌ها به این باور می‌رسند که می‌توانند با هر چالشی مقابله کنند. این کار منجر به ایجاد یک محیط کم‌استرس برای تیم شده و منجر به افزایش خلاقیت و نوآوری می‌شود.

مدیران کارمند و  رهبران دنبال‌کننده دارند

مدیران معمولا شرکت‌های کوچک را مدیریت می‌کنند و اعضا معمولا کارهای اجرایی را انجام می‌دهند. در چنین جمعی، تیم به مدیر گزارش می‌دهد و مدیر نسبت به موقعیت واکنش نشان می‌دهد. اما در تیمی که سرپرستی آن به عهده‌ی کسی است که ویژگی‌های رهبری را داراست، اعضای تیم در تصمیم‌گیری به رهبر کمک می‌کنند و برای عملکرد قطعی روی ایده‌ها بحث و گفتگو می‌شود.

رهبران هم‌چنین به اعضای تیم خود کمک می‌کنند تا آن‌ها نیز به رهبر تبدیل شوند، بنابراین منابع و امکانات پیشرفت را در اختیار کارکنان‌شان قرار می‌دهند. رهبران به جای این‌که به کارکنان‌شان بگویند چه کاری باید انجام دهند، شاخص‌های کلیدی عملکرد را تعیین می‌کنند و براساس آن‌ها کارکنان را رهبری می‌کنند، آن‌ها می‌دانند که فرآیند رهبری طولانی است و تبدیل کارکنان‌شان به رهبر زمان خواهد برد، لذا معتقدند هر کسی ممکن است اشتباه کند، اما باید از این اشتباهات درس بگیرد.

مدیران گروه‌ها را مدیریت می‌کنند، رهبران تیم ایجاد می‌کنند

این گزینه چیزی شبیه به نکته‌ی بالایی است. به عنوان یک مدیر، شما کارکنان خود را مدیریت می‌کنید. اما اگر شما یک رهبر باشید احساس می‌کنید که در بازی شطرنج قرار دارید و هر کدام از مهره‌ها منحصربه‌فرد بوده و برای ارتقای کلی سیستم حیاتی است. چنین نگرشی منجر به تغییرات کلیدی و دستاوردهای بزرگ در تیم شما خواهد شد.

هنگامی‌که ما به صورت تیمی می‎‌کنیم، ما قادر هستیم اتفاقات حیرت‌انگیزی برای مشتریان خود رقم بزنیم. مشتریان این موضوع را درک‌ می‌کنند، لذا به سازمان‌هایی که نیروهای بیشتر و خلاق‌تری دارند اعتماد می‌کنند.

مدیران اغلب می‌‌پرسند چگونه؟ و کی، درحالی‌که رهبران اغلب می‌پرسند چه چیزی؟ و چرا؟

رهبران معمولا متواضع هستند و معتقدند احتمال این‌که دچار خطایی شوند زیاد است، به همین دلیل آن‌ها به مشورت اهمیت زیادی می‌دهند. اگر تیم شما در پروژه‌ای با شکست مواجه شود، رهبر تیم به دنبال چرایی شکست و بهبود وضعیت خواهد بود.

در عوض مدیران اغلب می‌خواهند مطمئن شوند که کارهایی که به کارمندان محول شده درست انجام شده باشد و حتی زمانی‌که بفهمند اجرا مشکلی نداشت و مشکل از برنامه‌ها بوده، وضعیت را می‌پذیرند و خیلی کم پیش می‌آید که چشم‌انداز خود را تغییر دهند.

رهبران تجزیه وتحلیل می‌کنند و همواره درصدد بهبود بازدهی هستند

یک مدیر در سکوت برنامه‌های خود را اجرا می‌کند و برای اجرای درست این برنامه‌ها همه‌چیز را هموار می‌کند. زمانی‌که کارهایش را انجام داد به خانه می‌رود. اما رهبران به هیچ‌وجه چنین عملکردی ندارند. آن‌ها مداوما حساب کتاب می‌کنند و در تلاش هستند تا راه‌های بهتری برای انجام کارها پیدا کنند. برای همین همواره کارهای قبلی خود را بررسی و تحلیل می‌کنند و اکثر زمان‌ها را در حین کار هستند.

رهبران برعکس مدیران ریسک‌پذیرند

مدیران کارها را تعیین می‌کنند و از کارکنان می‌خواهند وظایف تعیین شده را اجرا کنند، اما رهبران به کارکنان‌شان اعتماد می‌کنند و از کمک‌ها و ایده‌های آن‌ها بهره‌مند می‌شوند. اعتمادبه‌نفس مدیران از اعتمادشان ناشی می‌شود، آن‌ها به کارکنان‌شان می‌گویند من شما را استخدام کردم و شما هم به اختیار تصمیم گرفتید که با من کار کنید، بنابراین واضح است که هر دوی ما به هم اعتماد داریم.

رهبران نه تنها در اعتماد به کارکنان‌شان ریسک می‌کنند، بلکه در انتخاب استراتژی‌ها و راهکارها نیز چنین عملکردی دارند. مدیران اغلب از اشتباه کردن می‌ترسند و به دلیل همواره روند ثابتی را در موفقیت‌های خود دارند. اما رهبران توانایی و جرئت ریسک دارند و این ویژگی باعث می‌شود که دنبال‌کنندگان‌شان به آن‌ها باور داشته باشند.

رهبران کارهایی را انجام می‌دهند که نیاز هست انجام شوند

همه‌چیز همیشه همان‌طور که در پارگراف‌های قبلی دیدید، خوب پیش نخواهد رفت. برخی اوقات شرایط بسیار سختی برای رهبران پیش می‌آید. شما ممکن است به دلیل مشکلاتی که در تیم پیش می‌آید، یکی از افراد را اخراج کنید و یا مجبور شوید به اعضای تیم بگویید که به دلیل اشتباهی که مرتکب شده‌اید مجبورید مدتی را بدون پاداش بیش از قبل کار کنید. یک رهبر در چنین شرایطی با بررسی اوضاع بهترین استراتژی را انتخاب می‌کند و کاری که باید انجام شود را انجام می‌دهد.

مدیریت و رهبری کدام‌‎یک موثرتر است؟

بسیاری از نقش‌ها را می‌توان به راحتی از هم تفکیک کرد، اما گاهی اوقات نقش‌ها مرزهای گیج‌کننده‌ای دارند، مانند مدیریت و رهبری در بالا تبیین‌شان کردیم. این‌طور نیست که همواره رهبری جوابگوی سازمان‌ها باشد، رهبران اغلب اعتماد به نفس زیادی دارند و بیش از اندازه ریسک می‌کنند و همین موجبات شکست آن‌ها را فراهم می‌کند؛ اگر بتوانند کمی از برنامه‌ محور بودن مدیران الهام بگیرند شاید عملکرد بهتری داشته باشند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پربازدید :

برچسب ها :

خبرنامه :